جاسوسی کهن
رژ لب مرگبار
این یک اثر کلاسیک جاسوسی است. رژ لبی که می تواند یک گلوله 4.5 میلیمتری شلیک کند. این اسلحه در اواسط سال 1960 از یک مامور KGB به دست امده است. و هم اکنون در موزه بین الملی ابزارهای جاسوسی نگهداری میشود.
لباس عکاس
این روزها دوربین موبایل شما خیلی کوچک تر از این دوربین جاسوسی است. اما این دوربین چهل سال قبل این یکی از بهترین دوربین ها برای عکاسی مخفیانه بوده. دوربین در کت جاسازی میشده و جاسوس می توانست به راحتی با آن عکاسی کند.
دوربین تصویر برداری از اسناد
در سال های دهه ۵۰ میلادی با این دوربین از متن ها و اسناد عکاسی میکردند. دوربین از نوعی روش فشرده سازی شیمیایی برای کوچک نگه داشتن اطلاعات استفاده می کرده است. در جنگ جهانی دوم یک جاسوس دوجانبه یکی از آنها را که حاوی اطلاعاتی در مورد حمله آلمان ها به پرل هاربر بود به رییس اف بی آی داد. اما آنها به او اعتماد نکردند.
کفش جاسوس
بین سال های ۶۰ و ۷۰ میلادی اکثر دیپلمات های غربی که در شرق اروپا مشغول کار بودند ترجیح می داند لباس هایشان را از غرب و از طریق پست بخرند. در رومانی سرویس جاسوسی از این موضوع استفاده می کرد و با هماهنگی شرکت پست، در پاشنه کفش هایی که آنها میخریدند ردیاب و میکروفن مخفی جاسازی می کرد. این کفش به طور اتفاقی در طی یک بررسی امنیتی در یک سالن کشف شد. ماموران یک سیگنال در سالن کشف کردند اما وقتی دیپلمات ها سالن را ترک می کردند سیگنال ناپدید میشد!
ماشین تایپ رمزنگار
این روزها انواع روش های رمزنگاری و الگوریتم های پیچیده برای این کار وجود دارد. اما در جنگ جهانی دوم از کامپیوترهای امروزی خبری نبود. این ماشین تایپ مخصوصی است که آلمانی ها اختراع کرده بودند. آنها می دانستند که ارسال پیام ها از طریق بیسیم به صورت رمزنگاری نشده کار خطرناکی است. بنابراین این دستگاه را ساختند. آنها پیام را به راحتی روی آن تایپ می کردند و پیام نوشته شده توسط یک بخش الکترونیکی به رمزهای مخصوص تبدیل میشد و آنها متن کد شده را ارسال می کردند. آلمانی ها تصور میکردند که این الگوریتم غیر قابل شکستن است. در حالی که در آن طرف متفقین آن را شکسته بودند و پیام های آلمان ها را می خواندند.
نکته در اینجا است که آلمان ها در جنگ جهانی دوم هم اطلاعاتی که از طریق شبکه های بیسیم منتقل میشد را رمز نگاری میکردند اما هنوز خیلی از کاربران فعلی اینترنت شبکه بیسیم شان را همینطور بدون رمزنگاری مناسب رها کرده اند.
دیسک رمزنگار
به نظر وسیله ساده ای می آید. دو صفحه چرخان که روی هر کدام حروف انگلیسی نوشته شده. از آن برای نوشتن پیام های رمزنگاری استفاده می کردند. و برای باز کردن رمز باید صفحات را در مکان مناسب قرار داد. مثلا در این تصویر M=G است. به نظر شکستن رمزش اسان می آید اما جاسوس ها پیام ها را به زبانی غیر از انگلیسی می نوشتند! بنابراین اول باید میدانستید که پیام به چه زبانی نوشته شده است و همین کار را بسیار سخت می کرد.
چتر بلغاری
جاسوس ها کلا چتر را دوست دارند. بلغاری ها این چتر را ساخته بودند و در سال 1978 از آن برای کشتن یکی از مخالفان دولت به نام جورجی مارکوو استفاده کردند. این چتر حاوی یک سم بود که یک ماشه کوچک داشت. به راحتی می شد زهر را به بدن هدف تزریق کرد.
کبوترهای جاسوس
این کبوترها در زمان قدیم نقش هواپیماهای جاسوسی فعلی را بازی میکردند. و تقریبا کار ماهواره را هم انجام میدادند! آنها را آموزش داده بودند که در جنگ بالای سر دشمن پرواز کنن و دوربین متصل به انها کار عکسبرداری را انجام میداد. نقش انها در طول جنگ بسیار مهم و حیاتی بوده است. علاوه بر این هنگامی که ارتباط های رادیویی قطع بوده کبوتر ها نقش انتقال پیام ها را به عهده داشته اند. میزان موفقیت کبوترها در عملیات هایشان بیشتر از ۹۵ درصد بوده است و تصور می کنم از انسان ها کارشان را بهتر انجام میداده اند.
درخت جاسوس
روس ها در سال 1970 در جنگل های اطراف مسکو درون تنه یک درخت این گیرنده و فرستنده را کشف کردند! امریکایی ها آن را در آنجا جاسازی کرده بودند. این دستگاه پیام های رادیویی از یک پایگاه نظامی هوایی روسی نزدیک را دریافت می کرد و آنها را به یک ماهواره آمریکایی ارسال می کرد. جالب تر اینکه این دستگاه با انرژی خورشیدی کار می کرد! بنابراین نیازی به نگهداری و تعویض باطری نداشت.
پیام رسان کثیف
این شبیه دفعیات یک سگ است. اما در واقع درون آن محفظه ای وجود دارد که پیام ها از طریق آن تبادل میشده است. با این کار افراد می توانستند در یک محیط با همدیگر ارتباط برقرار کنند. و کسی هم به طرف چنین چیز کثیفی نمی رفت. البته استفاده از این روش همیشه خطرهای خودش را داشته. مثلا ممکن بود کسی آن را جمع کند.
استاد محمد نوری
این خوانندهی پیشکسوت متولد 1308 و فارغالتحصیل از هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود.
او بیش از 300 قطعهی آوازی اجرا کرده است و با ترانهی "گل مریم چشماتو واکن منو نگاه کن"، "شکوفه در شکوفه"، "چراغی در افق"، "در ماه ماندگار" و "وطن" .... به خوبی او را میشناسیم و تنها خواننده ایرانی است که کار ترجمه و داستاننویسی هم داشته است و به گفتهی خودش در نگین، سخن، تکاپو، آدینه، دنیای سخن، سپید و سیاه ترجمه و حرفهایی داشته است که مطرح کرده است و ترجمههای در سالهای دور داشته است.
او آواز را نزد باغچهبان و تئوری موسیقی را نزد سیروس شهردار و فریدون فرزانه - اساتید هنرستان عالی موسیقی - فرا گرفت و شیوهی آواز خود را متاثر از اساتیدی چون حسین اصلانی، ناصر حسینی و محمد سریر میداند.
در دههی بیست "محمد نوری" در همین سالها -سنین نوجوانی- با خواندن اشعار نوین کار خوانندگی را آغاز کرد.
او طی سالهای بعد با تکیه به تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود توانست هویت مستقلی به اندیشه و گرایشاش ببخشد.
محمد نوری در مصاحبهای دربارهی راز ماندگاریش گفته بود: من هرگز خود را در اوج ندیدهام. با زیربنایی سست هم میتوان به اوج رفت، ولی ماندن در قله، کار هر کس نیست، کار ما هم نیست، آن که بهسرعت اوج میگیرد، با همان سرعت سقوط میکند. رمز ماندگاری در همین است که طوری باید به اوج رفت که بیبرگشت باشد.
اجرای ترانههای مختلف محلی آذری ، گیلکی، شیرازی و... او همچون "جان مریم"، "شالیزار"،"واسونک"،"جمعه بازار" و... به لحاظ احساس و لهجه در نهایت زیبایی و استادی است.
نوری علیرغم تمامی این تواناییها و موقعیتهای هنری هیچگاه در پی مالاندوزی و بساز و بفروشی نرفت اما از سوی دیگر به لحاظ پایبندی به اخلاقیات و پرهیز از دروغ و فریب به جایگاه والایی در بین مخاطبان و در اجتماع دست یافت.
این چهره دوست داشتنی و متین چند سال پیش بهعنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
آلبومهای آوازهای سرزمین خورشید - جاودانه با عشق - شکوفه در شکوفه - چراغی در افق - در ماه باران - در شب سرد زمستانی - دلاویزترین و ... برخی از آلبومهایی هستند که با صدای محمد نوری در بازار موسیقی موجود میباشند.
پیکر مرحوم محمد نوری خواننده و چهره ماندگار دنیای موسیقی ساعت ۹:۳۰ روز دوشنبه ۱۱ مردادماه از مقابل تالار وحدت به سوی قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد. استاد محمد نوری شامگاه شنبه ۹ مرداد پس از حدود یکسال مبارزه با بیماری در ۸۱ سالگی درگذشت.
یک ملا و یک درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر میکردند
، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آنها تقاضای کمک کرد. درویش بلا درنگ دخترک را برداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند
و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام ملا که ساعتها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت: «دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست.
در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بیتفاوت جواب داد:
«من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیدهای و رهایش نمیکنی».
اصل این نامه در موزه لندن نگهداری می گردد
از: عمربن الخطاب خلیفه المسلمین
به : یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد! من آینده خوبی برای تو و ملتت نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا قبول کرده و بیعت نمایی.. زمانی سرزمین تو بر نیمی از جهان شناخته شده حکومت میکرد لیکن اکنون چگونه افول کرده است؟ ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست. من راهی برای نجات به تو پیشنهاد می کنم... شروع کن به عبادت خدای یگانه ، یک خدای واحد ، تنها خدایی که خالق همه چیز در جهان است.. ما پیغام او را برای تو و جهان می آوریم ، او که خدای حقیقی است... آتش پرستی را متوقف کن ، به ملتت فرمان ده آتش پرستی را که کذب می باشد متوقف کنند و به ما بپیوندند برای پیوستن به حقیقت.
الله خدای حقیقی را بپرستید ، خالق جهان را. الله را پرستش نمایید و اسلام را بعنوان راه رستگاری خود قبول کنید... اکنون به راههای شرک و پرستش کذب پایان داده و اسلام را بعنوان ناجی خود قبول کنید. با اجرای این تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسیان را پیدا خواهی نمود. اگر تو بدانی چه چیزی برای پارسیان بهتر است ، تو این راه را انتخاب خواهی کرد. بیعت تنها راه می باشد.
الله اکبر
محل امضای عمر
خلیفه المسلمین
عمربن الخطاب
پاسخ یزدگرد سوم به عمر بن خطاب
از: شاهنشاه ، شاه پارس و غیره ، شاه کشورها ، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها ، شاه پارسها و دیگر نژادها و نیز تازیان ، شاهنشاه پارس ، یزدگرد سوم ساسانی.
به: عمربن الخطاب ، خلیفه تازی
به نام اهورا مزدا ، آفریننده جان و خرد. تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را بسوی خداوندت الله اکبر هدایت کنی ، بدون دانستن این حقیقت که ما که هستیم و ما چه را پرستش می نماییم!
شگفت انگیز است که تو در جایگاه خلیفه تازیان تکیه زده ای! با اینکه خردت به مانند یک ولگرد پست تازی است ، ولگردی در بیابان تازیان ، و مانند یک مرد قبیله ای بادیه نشین!
مردک! تو به من پیشنهاد می کنی که یک ایزد یگانه و یکتا را پرستش نمایم بدون اینکه بدانی هزاران سال است که پارسها ایزد یکتا را پرستش نموده اند و پنج نوبت در روز او را عبادت می نمایند! سالهاست که در این سرزمین فرهنگ و هنر ، این راه عادی زندگی بوده است.
زمانیکه ما سنت میهمان نوازی و کردارهای نیک را در گیتی پایه گذاری نموده و پرچم ' پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک ' را برافراشتیم ، تو و نیاکانت بیابان گردی می کردید ، سوسمار می خوردید زیرا که چیز دیگری برای تغذیه خود نداشتید و دختران بیگناه خود را زنده بگور می نمودید!
مردم تازی هیچگونه ارزشی برای آفریدگان خداوند قایل نیستند! شما فرزندان خدا را گردن می زنید ، حتی اسیران جنگی را ، به زنان تجاوز می کنید ، دختران خود را زنده بگور می نمایید ، به کاروانها یورش می برید ، قتل عام می کنید ، زنان مردم را دزدیده و اموال آنها را به یغما می برید! قلب شما از سنگ ساخته شده ، ما تمام این اعمال اهریمنی را که شما مرتکب می شوید محکوم می کنیم. چگونه شما می توانید به ما راه خدایی را تعلیم داده در حالیکه این گونه اعمال را مرتکب می شوید؟
تو به من می گویی پرستش آتش را متوقف کنم! ما ، پارسها عشق آفریدگار و نیروی او را در روشنی آفتاب و گرمای آتش مشاهده می نماییم. روشنی و گرمای آفتاب و آتش ما را قادر می سازد تا نور حقیقت را مشاهده نموده و قلبهایمان را به آفریدگار و به یکدیگر شعله ور نماییم. به ما کمک می کند تا به یکدیگر مهر بورزیم ، ما را روشن نموده و قادر می سازد تا شعله مزدا را در قلبهایمان زنده نگهداریم.
خداوندگار ما اهورا مزداست و عجیب است که شما مردم نیز او را تازه کشف کرده و او را بنام الله اکبر نامگذاری نمودید. اما ما مثل شما نیستیم ، ما با شما در یک رده نیستیم. ما به نوع بشر کمک می کینم ، ما عشق را در میان بشریت می گسترانیم ، ما نیکی را در زمین می گسترانیم ، هزاران سال است که ما در حال گسترش فرهنگ خود بوده اما در راستای احترام به فرهنگهای دیگر گیتی ، درحالیکه شما بنام الله سرزمین های دیگر را مورد تاخت و تاز قرار می دهید
شما مردم را قتل عام می کنید ، قحط وقلا می آورید ، ترس و فقر برای دیگران ، شما به نام الله اهریمن می آفرینید. چه کسی مسئول این همه بدبختی است؟
آیا این الله است که به شما فرمان می دهد تا بکشید ، غارت نمایید و تخریب کنید؟ آیا این شما رهروان الله هستید که بنام او این اعمال را انجام میدهید؟ یا هردو؟
شما از گرمای بیابان ها و سرزمینهای سوخته بی حاصل و بدون منابع برخاسته ، شما می خواهید از طریق لشگر کشی و زور شمشیرهایتان به مردم درس عشق به خدا دهید ، شما وحشیان بیابانی هستید ، در حالیکه می خواهید به مردم شهر نشین مانند ما که هزاران سال است در شهرها زندگی می کنند درس عشق به خدا بدهید! ما هزاران سال فرهنگ در پشت سر داریم ، که به راستی یک ابزار نیرومند می باشد! به ما بگویید؟ با تمام لشگر کشی هایتان ، توحش ، کشتار و قحط و قلا بنام الله اکبر ، شما به این ارتش اسلامی چه آموخته اید؟ شما چه چیز به مسلمانان آموخته اید که بر آن ابرام می ورزید تا آنرا به دیگر ملل غیر مسلمان نیز بیاموزید؟ شما چه فرهنگی از این الله خود آموخته اید ، که حالا می خواهید به زور آنرا به دیگران تعلیم دهید؟
افسوس آه افسوس... که امروز ارتش های پارسی از ارتش شما شکست خورده اند. اکنون مردم ما می باید همان خدا را پرستش نماییند ، همان پنج نوبت در روز را ، اما با زور شمشیر و او را به عربی عبادت نمایند .. پیشنهاد می نمایم تو و دار و دسته راهزنت بساط خود را جمع کرده و به بیابانهای خود به جایی که در آن زندگی می کردید برگردید. آنها را به جایی برگردان که در آن عادت به سوختن در گرمای آفتاب را دارند ، زندگانی قبیله ای ، خوردن سوسمار و نوشیدن شیر شتر ، من اجازه نخواهم داد که تو دار و دسته راهزنت را در سرزمین های حاصلخیر ، شهرهای متمدن و ملت شکوهمند ما آزاد گذاری. این 'جانوران قسی القلب ' را ، برای قتل عام مردم ما ، دزدیدن زنان و فرزندان ما ، تجاوز به زنان ما و فرستادن دخترانمان به مکه بعنوان اسیر ، آزاد مگذار! به آنها اجازه نده تا بنام الله مرتکب اینگونه اعمال شوند ، به رفتار جنایتکارانه خود پایان ده.
آریایی ها بخشنده ، گرم ، میهمان نواز و مردمی نجیب بوده و هرجایی که رفته اند آنها بذر دوستی خود را گسترانده اند ، عشق و خرد و حقیقت. بنابراین ، آنها نباید تو و مردمت را برای رفتار جنایتکارانه و راهزنی مجازات نمایند.
من از تو درخواست می کنم که با الله اکبر خودت در بیابانهایت بمان و به شهرهای متمدن ما نزدیک مشو زیرا که اعتقادات تو ' خیلی مهیب ' و رفتارت ' بسیار وحشیانه ' می باشد.
محل امضای یزدگرد سوم
شاهنشاه یزدگرد سوم ساسانی